
فرازی از وصیتنامه شهید «کاظم صنوبر»؛
نصرت الهی نزدیک است
شهید «کاظم صنوبر» در وصیتنامه خود نوشته بود: پیرو امام امت باشید، سنگر مبارزه را رها نکنید، با منافقین و ضدانقلاب مبارزه نمایید و بدانید که فتح و پیروزی و نصرت الهی نزدیک است.
به گزارش شبکه اطّلاعرسانی «رهیاب»؛ شهید «کاظم صنوبر» چهارم تیر ۱۳۳۴، در روستای بنه علی از توابع شوش به دنیا آمد. پدرش یویغی، کشاورزی میکرد و مادرش علویه خانم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. جوشکار بود. سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. ۲۳ بهمن ۱۳۶۵، با سمت تکتیرانداز در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به کتف و پا، شهید شد. مزار او در روستای حر ریاحی تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
متن وصیتنامه شهید «کاظم صنوبر»:
إنّا لله وإنّا إلیهِ رَاجعُون
با سلام و درود به روان پاک شهدا و امام امت، خمینی کبیر و امت حزبالله ایران.
چون لازم است بر هر فرد مسلمان وصیتی در این دنیا بهجای بگذارد، لذا لازم دانستم که وصیتنامهای بدین شرح بنویسم:
توصیف لحظات زیبای شهادت
بهراستی چه لحظات خوشی است که روح یک انسان در آخرین لحظات مرگ و زندگی در راه جهاد با کفر و نفاق بهراحتی و اطمینان خاطر به لقاءالله برود. چه سعادت است که یک انسان مسلمان در راه دین ناموس و وطن عزیز اسلامی و قرآن و اسلام جاننثار میکند و به فیض شهادت نائل میگردد.
لبیک به ندای امام
آیا مگر کربلایی در ایران تکرار نشده؟ و آیا ما منتظر نبودهایم و گاه میگفتیم: یالیتنی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیماً؛ پس حالا چه شده؟ مگر امام امت خمینی عزیز ندا نمیکند که: هل من ناصرینصرنی؛ پس مردم را چه شده که دعوت امام خویش را لبیک نمیگویند؟
اسلام را یاری کنید
من این حکم را بر خود واجب دانستم و تا آخرین قطره خون برای اسلام و قرآن جنگیدم و از این دنیای ظاهر فریب، مال، زندگی و زن و فرزندانم را رها کرده و به یاری اسلام شتافتم. خودم این راه را انتخاب کردم و با چشمی باز و بینشی عمیق به این مسئله پی بردم و ندای هل من ناصر حسین زمان، امام امت، خمینی کبیر از جانعزیزتر را لبیک گفته و به یاری جند الله و نصرت اسلام شتافتم. دیگران باید بدانند که کسی مرا وادار نکرده و یا مرا بهزور به صحنه نبرد نبرده، مگر این که خودم این راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال شهادت رفتم.
طلب حلالیت
قبل از هر چیز به پدر و مادرم سلام میرسانم و از آنها پوزش میطلبم که آن قدر که باید به آنها خدمت کنم، نتوانستم دینم را ادا نمایم و از آنها حلالیت میطلبم، مرا ببخشید. من نیز آنها را حلال میکنم و از آنها کمال تشکر را دارم که مرا به راه اسلام هدایت کردند.
اهمیت احیاء دین
فرزندانم یوسف و مهدی از جانعزیزتر را سلام میرسانم و آنها را به خدا میسپارم. اگرچه تابهحال از آنها سیر نشدهام، ولی وظیفه ایجاب میکند که من از زن و زندگی و بچه و پدر و مادر و آشنا و کل دنیا ببرم و در راه احیاء دین مبین اسلام و قرآن بشتابم.
تربیت اسلامی فرزندان
به خانوادهام توصیه میکنم که فرزندانم را باتربیت صحیح و اسلامی به سرمنزل مقصود برسانید و به آنها بگویید که پدرشان در چه راهی رفته است، تا انشاءالله سربازان صاحبالزمان باشند. به این دنیای فانی اهمیت ندهید و صبوری و مقاومت در برابر مصائب از خود نشان دهید، تا مبادا دشمن دین خدا خوشحال گردد.
پیرو امام باشید
به تمام شما مردم روستای حر ریاحی بهخصوص مردم حزبالله سلام میرسانم و از شما عاجزانه میخواهم که پیرو امام امت باشید، سنگر مبارزه را رها نکنید، با منافقین و ضدانقلاب مبارزه نمایید و بدانید که فتح و پیروزی و نصرت الهی نزدیک است.
به همه فامیل، آشنایان و همسایهها سلام میرسانم؛ آنها را حلال میکنم و امیدوارم که مرا حلال کنند. نگذارید کسی فرزندانم را اذیت کند، زیرا آنها را دوست دارم. مرا در مزار شهدای حر دفن نمایید، بدون تشکیلات دنیوی. انشاءالله خداوند به پدر و مادرم و زن و بچههایم و خواهرانم اجر و پاداش و صبر فراوان عنایت فرماید و آنها را به خدا میسپارم. والسلام
انتهای خبر/
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!