
آسمانیترین پیوند تاریخ رقم خورد؛
روایت ازدواج نورانی حضرت علی و حضرت فاطمه
در نخستین روز از ماه ذیالحجه، آسمانیترین پیوند تاریخ رقم خورد؛ ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، آغاز زندگی مشترکی ساده اما سرشار از نور و محبت الهی بود.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «رهیاب» به نقل از روابطعمومی خبرگزاری «راه دانا»، نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچگاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد. حضرت علی حضرت (ع)، پیشوای پارسایان با حضرت فاطمه حضرت علی (ع)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ همچنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه مانا گردید.
اول ذیحجه، روزی مبارک برای همه نوگامانی است که دل به زندگی فاطمی حضرت علی (ع) دادهاند تا شادی خود را با خاطره همیشه روشن آن روز مبارک، پیوند زنند. اشراف عرب دختران خود را به کسانی میدادند که در قبیله و قدرت و زر و زور مثل آنها باشند. روی این عادت دیرینه، اشراف و بزرگانی اصرار داشتند که با دختر گرامی پیامبر، حضرت فاطمه حضرت علی (ع) ازدواج کنند؛ غافل از آنکه این دختر با همه دختران دیگر فرق داشته و بهموجب آیه مباهله مقام بلندی دارد. حضرت فاطمه حضرت علی (ع) بهتصریح آیه تطهیر معصوم بود و شوهری جز معصوم نمیتوانست داشته باشد؛ ازاینرو، پیامبر از طرف خدا مأمور بود که در پاسخ خواستگاران بگوید ازدواج حضرت فاطمه باید به فرمان خدا صورت گیرد.
خواستگاری پر از عشق و حیا
پیامبر (ص) در خانه امسلمه بود. حضرت علی حضرت (ع) داخل منزل شد و سلام کرد و در گوشهای نشست. از خجالت چهرهاش سرخ شده بود. سرش را زیر انداخت و ساکت ماند. او نمیتوانست تقاضای خود را بیان کند. پس از مدتی سکوت، پیامبر (ص) فرمود: «یا حضرت علی! گویا برای خواستهای نزد من آمدهای که از اظهار آن شرم داری؟»
حضرت علی (ع) با سخنانی شیرین خواستهاش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و حضرت فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دلسوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم میباشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شدهام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمدهام تا دختران حضرت فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا میپذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را میکشید. خوشحال شد و فرمود: «صبر کن تا نظر حضرت فاطمه را جویا شوم.»
آنگاه نزد حضرت فاطمه رفت و فرمود: «دخترم، حضرت علی بن ابیطالب به خواستگاری تو آمده، آیا اجازه میدهی تو را به عقدش در آورم؟» فاطمه (س) بهخاطر شرم و حیا ساکت ماند، اما حرکتی که ناشی از نارضایتی باشد، از خود بروز نداد. رسول خدا (ص) از سکوت حضرت فاطمه رضایت او را دریافت و فرمود: «اللهاکبر سکوتها رضاها».
رسول خدا (ص) با لبی خندان نزد حضرت علی (ع) آمد و فرمود: «آیا چیزی برای ازدواج داری؟» حضرت علی (ع) پاسخ داد: «ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایت هیچچیز از شما پوشیده نمانده، تمام ثروتم شمشیر و شتر و زرهی بیش نیست.»
پیامبر (ص) فرمود: «شتر و شمشیر برای کار جهاد مورد نیاز توست. همان زره را مهر قرار میدهم.» حضرت علی (ع) زره را فروخت و بهای آن را که عبارت از ۴۸۰ یا ۵۰۰ درهم نقره بود. بهعنوان مهریه در اختیار پیامبر (ص) گذاشت.
جهیزیه بهترین عروس عالم
حضرت علی (ع) درباره جهیزیه حضرت زهرا حضرت علی (ع) چنین میفرماید: «روزی پیامبر بزرگوار صلیالله حضرت علی (ع) به من فرمود: زره خود را به بازار برده، بفروش تا با پول آن وسایل عروسی و جهیزیهای برای حضرت فاطمه تهیّه کنیم. من نیز به دستور پیامبر چنین کرده، بهای آن را به پیامبر تقدیم کردم. پیامبر مقداری از پول را به ابوبکر و سلمان فارسی و بلال داد و فرمود: مقداری اسباب و لوازم یک زندگی ساده را برای حضرت فاطمه تهیّه کنند و مقداری از آن پول را نیز به همسرش امّ سلمه داد که عطر و چیزهای زینتی برای حضرت فاطمه خریداری کند. بدینگونه جهیزیهای ساده تهیه شد که چیزی جز شانزده یا نوزده قلم جنس نبود که فقط شانزده عدد آن اسباب و وسیلهٔ مختصری یک زندگی کوچک بود. وقتی چشمان مبارک رسول خدا صلیالله حضرت علیه و آله و سلم به آن جهاز مختصر افتاد، سرش را بهجانب آسمان بلند کرد و فرمود: ظروف و زندگی را بر کسانی که بیشتر خداوند و وسایلشان گلی و سفالین است مبارک گردان».
مراسمی ساده امّا باشکوه
در مراسمی بیریا و ساده، پس از یک خواستگاری بیپیرایه و بهدوراز تشریفات و سختگیریها، با تعیین مهریهای برابر دارایی داماد و آن هم بسیار اندک و تهیه جهیزیهای به همان اندازه ساده و بیپیرایه، آسمانیترین و نورانیترین پیوند عالم خلقت جان گرفت. مراسم عروسی در نهایت سادگی برگزار شد، ولی بااینحال، تمام مردم شهر مدینه به ولیمه فراخوانده شدند. آنها، شادیکنان و دعاگویان، بهدور از هر آن چه ذرهای نارضایتی خداوند را در پی داشته باشد، در مراسم حاضر شدند؛ مراسمی پاک، بزرگ، شکوهمند و مورد پسند خالق این پیوند مبارک که گویی از آسمان نیز سلام و تبریک بر آن میبارید.
شب عروسی ماه و خورشید
آسمان، جلوی قدمهایتان دامن میگسترد. ابرها در پیرهن باد میرقصند و بر سرتان سایه میبارند. بارانهای شادمانه، تن خاک را میبوسند. نسیم، دیوارهای کوچه را غرق بوسه میکند. قدمهایتان، زیباترین آهنگها را در گوش خاک آواز میکنند لبخندها آغاز میشوند و کبوترها شاعر. امشب شب عروسی ماه و خورشید است. ستارهها کِل میکشند و زهره دف میزند.
روز جمعه فرارسید. عدّه بسیاری به مهمانی عروسی دعوت شدند و طعام نیکویی فراهم شد که گوشت و نان آن را پیامبر صلیالله حضرت علی (ع) داد و به دستور پیامبر (ص) حضرت علی (ع) روغن و خرما را حضرت علی (ع) فراهم آورد. پیامبر آستین خود را بالا زد و در پخت غذا همکاری کرد. در آن جشن باشکوه و تاریخی عباس و حمزه، عموهای پیامبر و حضرت علی، و عقیل، برادر امیرالمؤمنین (ع)، از مهمانان پذیرایی میکردند و رسول خدا صلیالله حضرت علی (ع) با دستان مبارک و پر برکت خود، غذا را از دیگ بیرون میآورد. مهمانی عروسی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه هم مثل مراسم عقد با سادگی و صفا و آرامش انجام گرفت.
توصیههای رسول خدا (ص) به دو گوهر هستی
هنگامی که کاروان عروس به خانه رسید، پیامبر، امیرمؤمنان را فراخواند و پس از آمدن او دخت سرفرازش را خواست و دستش را گرفت و در دست حضرت علی (ع) نهاد و فرمود: «حضرت علی جان! خداوند دخت پیامبر را به تو مبارک سازد.»
و افزود: یا حضرت علی! هذه «فاطمه» ودیعتی عندک! یا حضرت علی! نعم الزوجه «فاطمه»! و یا «فاطمه»! نعم البعل حضرت علی!!
حضرت علی جان! این حضرت فاطمه است و امانت من نزد توست! فاطمه شایستهترین همسر برای توست.
و آنگاه فرمود: ای «فاطمه» حضرت علی شایستهترین شوهر است و دستهای مقدس را بهسوی آسمان گشود و نیایشگرانه زمزمه کرد که: بار خدایا نیکیهای و برکات خویش را بر این دو فرود فرست، و در فرزندان و نسل پاکشان برکت قرار ده!
بار خدایا! این دو تن محبوبترین انسانها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار و از سوی خویش حافظ و نگهبان بر آنان بگمار. بار خدایا! من این دو تن را با نسل پاکشان، از شیطان رانده شده و شرور وسوسههای آن، به تو پناه میدهم.
آنگاه آبی خواست و جرعهای از آن را به سبک خاصی متبرک ساخت و از آن قطراتی بر سر و سینه و میاشانههایای دخت گرانقدر و داماد ارجمندش افشاند و دستور داد بانوان، عروس و داماد را در سرای جدیدشان به خدا سپارند و بروند.
خانهای به رنگ مهر و به وسعت دریا
زندگی مشترک حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا در خانهای ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد. یاد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غیر از رضایت حضرت حق خواسته دیگری آنها را به خود مشغول نکرد. حضرت زهرا رازدار حضرت علی (ع) بود و حضرت علی (ع) پناهگاه حضرت فاطمه؛ تا آنجا که حضرتش با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچگاه حضرت فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزردهخاطر نساخت. در هیچ امری، قدمی برخلافمیلباطنی من برنداشت و هرگاه به چهرهاش نگاه میکردم، تمام غصههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم». آن حضرت در جایی دیگر میفرمایند: «به خدا قسم هرگز کاری نکردم که حضرت فاطمه خشمگین شود؛ او نیز هیچگاه مرا خشمگین نکرد.»
انتهای خبر/
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!