
فرازی از وصیتنامه شهید «ابراهیم سلیمانینژاد»؛
خواهران همچون زینب حجاب را حفظ کنید
شهید «ابراهیم سلیمانینژاد» در وصیتنامه خود نوشته بود: خواهرانم همچون زینب صبر و استقامت را به خودتان نشان دهید و مبادا جلوی نامحرمان گیسوان خودتان را بیرون بیندازید، خواهرم حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است.
به گزارش شبکه اطّلاعرسانی «رهیاب»؛ شهید «ابراهیم سلیمانینژاد» سوم مهرماه ۱۳۴۳، در روستای بنه عباس از توابع شهرستان رامهرمز به دنیا آمد. پدرش جمعه، کشاورز بود و مادرش بیبی جان نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. بهعنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و نهم آبان ۱۳۶۳، در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به پهلو، شهید شد.
متن وصیتنامه شهید ابراهیم سلیمانینژاد:
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و با سلام و درود به شهیدان و رزمندگان اسلام وصیت خود را شروع میکنم که اگر خداوند متعال روزی شهادت نصیبم کرد، برای پدر و مادرم و برادرها و خواهرهایم بر جای بماند.
شهادت آرزوی من است
پدر و مادرم! از روزی که با دستهای نازنینتان مرا روانه جبهه کردید به خط مقدم که میروم شهادت هر لحظه به جلوی چشمم میگذرد، در پیش خودم آگاه هست که هر لحظه به آرزوی دیرینهام که همان شهادت است برسم.
و پدر و مادرم! ایکاش در آن موقعی که شهادت نصیبم میگردد به بالای سرم بودید تا آن دستهای نازنین شما که مرا به جبهه روانه کردید میبوسیدم، ولی پدر، مادرم و برادرهایم این را به یاد داشته باشید که اگر شهادت نصیبم گردید هرگز راحت نباشید، چون این راهی است که بهترین فرزندان اسلام رفتهاند و این را بدانید به شهیدان زندهاند و در نزد خداوند خود روزی میطلبند. پس بنابراین باید شما این قدر به خودتان صبر و استقامت نشان دهید که مبادا دشمنان داخلی از شما خوشحال شوند.
خواهرم حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است
برادرهای عزیزم! همچون خانوادههای دیگر شهدا برای من عزاداری کنید و از خداوند بزرگ میطلبم که بعد از شهادتم به خانوادهام صبر عطا کند. برادرانم! همچون کوهی استوار باشید و خواهرانم همچون زینب صبر و استقامت را به خودتان نشان دهید و مبادا جلوی نامحرمان گیسوان خودتان را بیرون بیندازید، چون این پیام شهیدان است که خواهرم حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است.
بعد از شهادتم صبور و مقاوم باشید
و پدر عزیزم! همانطوری که هر موقع به مرخصی میآمدم علی گونه مرا به جبهه میفرستادی از تو میخواهم که علی گونه هم استقامت داشته باشی و برادرهای عزیزم! اگر شهادت نصیبم گردید از شما خواهش میکنم که هرگز نگذارید حتی یک قطره اشک از چشمان مادرم سرازیر، شود چون میدانم که مادرم قدرت گریهکردن را ندارد.
و من شاید این لحظههای آخرم باشد که این نامه را برای شما مینویسم پس از تمام بستگان خود و تمام اقوام خودم و تمام دوستان و آشنایان میخواهم که اگر از دست بنده خطایی دیدند مرا به بزرگی خودتان ببخشید و از مادر عزیزم تقاضا دارم که شیرش را حلالم کند با این که نتوانستم خدمتی به او بکنم و همچنین پدرم و برادرهایم و خواهرانم و در آن لحظهای که به آرزوی دیرینه خودم رسیدم در اینجا با شما خداحافظی میکنم.
خدایا! خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
شعری برای مادر عزیزم:
ای مادر فرخنده نداری خبر از من در گردش ایام که چه آمد بر سر من
من تازه گلی بودم و اندر چمن سبز نشکفته فروریخت و بالوپر من
تابوت مرا جای بلندی بگذارید تا باد برد بوی مرا بر وطن من
انتهای خبر/