حالت تاریک
دوشنبه, 26 شهریور 1403
ته یک بخش بلند؛

تقدیم به ایوبترین آدمِ حوایِ زمین

تقدیم به ایوبترین آدمِ حوایِ زمین

شنیده بودم فرشتگان نزد خدا در آسمان اند، اما فرشتگانی هستند که آسمانی اند اما بر روی زمین ساکن‌اند و نام پرستار گرفته اند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی«رهیاب»؛با عشقی از جنس ایثار در حال عبادت است، لباس سپید زیبایی بر تن دارد و همانند فرشتگان بال و پر می زند، گویا ایستاده سجده می کند بر بالین بیماری که در بستر است.


شنیده بودم فرشتگان نزد خدا در آسمان اند، اما فرشتگانی هستند که آسمانی اند و در زمین اند آنها پرستارند. خداوند عده ای از فرشتگانش را برای عبادت و خدمت به بندگانش به زمین فرود اورد تا سرچشمه ای از محبت را به زمینیان هدیه کنند، بی شک آن فرشتگان پرستارانند.

خداوند در ستایش بنده هایش فرموده است: آن که انسانی را نجات دهد گویی تمام بشریت را نجات داده است و چه ارزشی بالاتر از اینکه یک نفره بتوانی تمام بشریت را نجات دهی.

 پرستاران به عنوان عضوی تاثیرگذار در خانواده سلامت کشور، همواره توانسته اند مفهوم خدمت در این عرصه را به اوج تعالی رسانده و دانش سلامت را با معجون مهر درآمیزند.

پرستاران شریفی که همواره پاسخگوی حجم وسیعی از خدمات در مراکز درمانی استان محروم خوزستان بوده و در هر برهه ای، با تاسی به بانوی شیرزن کربلا، حضرت زینب(س)، توانسته اند پرچم ایثار را بر فراز قله دشواری ها به اهتزاز درآورند.

شبکه اطلاع رسانی رهیاب؛ با ادای احترام به تمامی پرستاران شریف مدافع سلامت میهن اسلامی و به ویژه پرستاران همیشه در صحنه مجموعه درمانی خوزستان که مسوولانه، رسالت های حرفه ای این عرصه را به تعالی رسانیده و ضمن تبریک میلاد سراسر مهر بانوی کربلا، حضرت زینب(س)، فرا رسیدن روز پرستار را به تمامی پرستاران شریف و مهربان استان تبریک و تهنیت می گوید.

همچنین خدمات خالصانه پرستاران را که در بحران هایی همچون کروناویروس، از مرزهای «خدمت» فراتر رفته و معنای «از جان گذشتگی» را به خود گرفته است، ارج می نهد.

ته یک بخش بلند که پر از درد و غم و بیماریست
تکه ای از "تن خورشید فلق گونه ی"صبح
به درود همه پاسخ می گفت
سبدی داشت که شیرین ترین تلخیِ تاریخِ بشر را به تو اهدا می کرد!!
در اتاق ته بخش ،او محبت می کاشت
و در آن سوی دگر
او به نوزاد عجولِ گلِ سرخ
نفس و جان می داد
در غروب زنِ زخمیِ جنوب
از امیدی می گفت که خودش می دانست
در سر کوچه ی تقدیر،تفأل میزد
و نگاهش پر ازمعجزه بود!
ونگاهش به شیرینی شرق ،به آن رویش نور
ترس و تردید به چشمش می ریخت
بر سر تخت پری گونه یِ خرد،پرِ پروانه یِ مادر شده بود
بارها من دیدم شبنمِ چشمِ خداوندِ زمین را می شست
قلبِ مغلوب محبت و صفا را به طپش می انداخت
فکرِ فردا به نفس های قناریِ لبِ پنجره اهدا می کرد
صورت سیلی دیگر و تب سرخ همه عاطفه های کج و معوج شده بود!!
تو چنان پیچک نوری که تمام دل ما و تمام در و دیواره آن بخش بلند
روشن از حجم تو خواهد بودن
ای سپیدار بلند
و تو ای کاشفِ درد و تو ایوبترین آدمِ حوایِ زمین
بوسه بر روح فداکار و شفا بخش تو باد

 پایان پیام/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از