حالت تاریک
یکشنبه, 08 مهر 1403
در رسای سربازان سرزمینم
«رهیاب» گزارش می‌دهد؛

در رسای سربازان سرزمینم

هفتۀ دفاع مقدس بیانگر رشادت‌های دلاورمردانی، از جنس نور و بندگی است. مردانی که در برهه‌ای از زمان خوش درخشیدند و به ندای امام‌زمان خویش لبیک گفتند تا عزت، استقلال و انسانیت بشر در زیر چکمه‌های استعماری لگدمال نشود.

به گزارش شبکه اطّلاع‌رسانی «رهیاب»؛ هفتۀ دفاع مقدس بیانگر رشادت‌های دلاورمردانی، از جنس نور، تقوی و بندگی است. مردانی که در برهه‌ای از زمان خوش درخشیدند و به ندای امام‌زمان خویش لبیک گفته و به وادی نور شتافتند تا عزت، استقلال و انسانیت بشر در زیر چکمه‌های استعماری و تحقیر زمانه لگدمال نشود. بلکه انسان به ارزش و کرامت فراموش‌شدهٔ خویش آگاهی یابد و در جهت پیشبرد اهداف و آرمان‌های الهی و نجات بشر از پلیدی‌ها گام بردارد. بی شک به همین دلیل است که هفتۀ دفاع مقدس در تاریخ بشریت ماندگار شد.

آری! تاریخی که باید در قلبش بنگارد و ماندگار کند از رشادت‌ها، ولایت‌مداری‌ها و ایمانی که این گونه رزمندگان به منصه ظهور گذاشتند و پرچم سه‌رنگ کشور را با صلابتی هر چه تمام‌تر، بر تارک جهان به اهتزاز در آوردند و عزت خویش را به نمایش گذاشتند.

در میان انبوهی از قصه‌های دفاع مقدس رسیدم به رزمندگان نوجوانی که عاشق و شیفته امام بودند؛ اما تنها این شیفتگی، آن‌ها را عازم جبهه نکرد؛ بلکه بالاتر از عشق خمینی، عشق الهی و معارف اصیل اسلامی بود که آن‌ها را به کرب و بلا کشانده بود. اصلاً نمی‌شود بدون رسیدن به عمق حقیقت، جان شیرینت را کف دست بگیری و عازم جنگ شوی. جنگ با کسی شوخی ندارد. اگر شعار باشی قالب تهی می‌کنی و باز می‌گردی.

باز می‌گردی و ناروایت‌هایی از جبهه می‌گویی که فقط لایق بزدلی همچون خودت هست. حقیری که با اولین تصویر از قهرمانان واقعی به سودای قهرمانی و معروف شدن، راهی جبهه می‌شود؛ اما با اولین صدای شلیک پشت می‌کند لایق راوی جبهه و جنگ بودن نیست.

گاه با خود می‌اندیشم وقتی شهدای نوجوانی که پای در معرکه خصم نهادند آیا فقط سودای قهرمانی و محبوبیت در سر داشتند یا به قول شهید آوینی آیا آنان نمی‌دانستند که این راهی است که ختم و ختام ندارد، چرا که مقصد آن ذات بی‌نهایت ذوالجلال در این مسلک که «مسلک نیستی» است، رسیدن یعنی ماندن

شاید برخی تصور کنند که نوجوانان حاضر در جنگ جوگیر فضای جنگ بودند و آنجا حاضر شدند؛ اما سؤال اینجاست جوگیری تا به کجا؟ جوگیری تا ماندن و جان‌دادن اصلاً معنا می‌دهد؟ جوگیری نهایتاً تا زمانی جواب می‌دهد که اولین صدای انفجار را کمی نزدیک به خود بشنوی نه آن زمانی که هر لحظه به مرگ نزدیک می‌شوی... نه آن زمان که در لحظات شهادت به دنبال قبله‌ای، نه آن زمان شهادت که نگران زحمت دوستانی، این چه معرفت و اخلاصی است؟

آری، امروز تلاشی در رسانه‌ها می‌شود تا غیرت، فداکاری، ایثار، شجاعت، مقاومت در وجود آن نوگل‌های پاک و معصوم را مخدوش کنند. از آن‌ها کودکانی سرباز بسازند که تنها با تبلیغات به جبهه رفتند و از کودکی آنها سوءاستفاده شده، آن‌ها را به مسلخ مرگ کشانده‌اند.

اما کور خوانده‌اند شهید زنده است او شاهد و ناظر است. او خود بهتر می‌تواند پرده از این لجن‌پراکنی‌ها بردارد، او بهتر می‌تواند از آنچه برایش جان داده دفاع کند و اهداف شوم نااهلان را آشکار سازد.

آری، قلم ما کاره‌ای نیست...

انسان تا به قدم فکر و استدلال طالب حق و سائله الی الله است، سیرش عقلی علمی است و اهل معرفت و اصحاب عرفان نیست، بلکه در حجاب اعظم و اکبر واقع است؛ و چه از وجودات آن‌ها طلب کند که حجب نورانیه است.

تقابل عقل و عشق آخرین منزلی است که سالکین مقصد ولایت را گرفتار می‌کند و از این منزل، جز آنان که از سر تسلیم و رضا و ترک عقل کرده‌اند نمی‌گذرند.

اگر آزاد مردان این عالم را خیال اندر خیال دانسته‌اند از آن است که این جهان در نزد عقل ظاهربین ما بر سلسله‌ای از اعتبارات و انتزاعات و توهمات بنا گشته که لازمه حیات دنیایی است حال که آن را در حقیقت نفس‌الامری آن چیز دیگری است که تا آن اعتبارات رفع و رفض نشود انسان حقیقت وجود خود را در جهان باز نمی‌یابد. یار معقول عقل هیچ نیست و چگونه تواند بود آن جا که لا تدرکه الابصار و لا تکنفه العقول و هو یدرک الابصار و یکنف العقول و لا یحیصلون بشی ء من علمه إلا بما شاء و قد احاط بکل شی ء علمأ این جا که عالم عقل است، آن چه را که معقول واقع نشود رازمی خوانند؛ اما راز تنها منتهی به این معنا نیست؛ عالم راز از آن جا آغاز می‌شود که عقل به سدرةالمنتهی می‌رسد.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از