حالت تاریک
پنج‌شنبه, 29 شهریور 1403
شاهدان ملكوت؛

نقش رضا در حماسه خرمشهر

نقش رضا در حماسه خرمشهر

حماسه خرمشهر، بی‌تردید از نادرترین حماسه‌ها در تاریخ ایران اسلامی است و نقش رضا در این حماسه، نقشی ویژه است.

به گزارش« رهیاب»، فرمانده شهيد سيدعبدالرضا موسوي يكي از شهداي دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور اهواز است كه هفدهم ارديبهشت‌ماه سال ۱۳۶۱ در علميات بيت‌المقدس در خرمشهر به درجه رفيع شهادت نائل شد.

 

وي در روز جمعه ۲۹ فروردين‌ماه ۱۳۳۵ در خانوده‌اي متوسط در شهرستان خرمشهر به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در اين شهر به پايان رسانيد. به دليل هوش سرشار و استعداد فراوان همواره دانش‌آموزي عالي در كلاس بود. به‌جز راه مدرسه و خانه و تلاش براي درس خواندن و يادگيري بيشتر، مشغله ديگري نداشت. اما با اين وجود او هيچگاه خود را به كلي از همكلاسي‌هايش جدا نمي‌دانست و سعي مي‌كرد آن‌ها را رشد داده و در خود نيز رقابت كاذب را از ميان ببرد.

 

در سن ۱۸ سالگي با معدل ۵۸/۱۹ ديپلم گرفت. در كنكور اعزام به خارج از كشور رتبه نخست را كسب كرد. در كنكور سراسري هم شركت كرد و در تمامي رشته‌هاي پزشكي دانشگاه‌هاي ايران قبول شد كه ترجيح داد به دلائلي در دانشگاه تهران به تحصيل ادامه دهد. با ورود به دانشگاه حركت‌هايش عمق و جهتي خاص پيدا كرد و  رابطه‌هايش وسيع‌تر شد. به دليل اينكه محيط دانشگاه را يك محيط غيراسلامي و نفرت انگيز مي‌ديد ـ ظاهر روشنفكرانه و ارضاء كننده خصلت‌هاي نفساني ـ با اجاره خانه‌اي در جنوب شهر تهران و تحكيم رابطه خويش با توده محروم و زحمتكش، تصميم به تشكل بچه‌هاي جنوب شهر گرفت و اين نخستين مرحله جدي از فعاليت سياسي رضا بود.

 

پس از چندي جهت رابطه بيشتر با مردم، به دليل شناخت بيشتر از ويژگي‌هاي منطقه خود (خوزستان)، انتقالي گرفت و در دانشگاه جندي شاپور اهواز شروع به فعاليتكرد. در اواخر سال ۵۵ مورد اخطار و تهديد به اخراج از طرف گارد دانشگاه شد. به دليل بي‌اعتنايي و ادامه فعاليت از دانشگاه اخراج شد و به خرمشهر آمد.

 

در خرمشهر به كمك فعالان شهر سعي كرد تمامي افراد مبارز شهر را از هر گروه و قشر متحد كرده و يك انسجام و هماهنگي ما بين آن‌ها ايجاد كند. به موازات رشد انقلاب اسلامي در كشور، او هم در راه‌اندازي تظاهرات و درگيري‌هاي خياباني در خرمشهر و بسيج مردم و دعوت از سخنرانان مذهبي و تشكيل نمايشگاهاي كتاب در مساجد و تكثير و توزيع نوارها و اعلاميه‌هاي امام(ره) فعالانه مي‌كوشيد. در همين زمان او به رابطه تشكيلاتي با جوانان شهرهاي خوزستان اقدام كرد و در خرمشهر هم با اجاره خانه‌اي به عنوان خانه تيمي، فعاليت نيمه علني را اختيار كرد، تا اينكه در جريان حكومت نظامي دستگير شد و به زندان افتاد.

 

در اين مرحله شهيد سيد عبدالرضا موسوي قرآن و نهج‌البلاغه را زياد مي‌خواند و با تسلط بر زبان عربي مطالعات زيادي مي‌كرد، به‌طوريكه گاهي اوقات روزانه ۱۰ الي ۱۱ ساعت كتاب مي‌خواند. در اين مرحله به دليل اهميتي كه نسبت به مبارزه مكتبي قائل بود به ارزيابي نقطه نظرها و دانسته‌هايش از مكتب پرداخت و با توجه به اينكه استادي هم نداشت به دليل قدرت استخراج و جمع‌بندي فراوانش در زمينه بحث‌هاي چون: شناخت و فلسفه، منطق و متون اسلامي پيشرفت فراواني كرد و سپس همين دستاوردهاي فكري را به‌صورت تدوين شده در سلسله جلساتي چند ماهه به دوستانش تدريس كرد.

 

در اواخر پيروزي انقلاب اسلامي شهيد سيد عبدالرضا موسوي بر اثر فشار مردم آزاد شد. او در وصف ايام حبس خود گفته است:"‌زندان براي انسان مانند آينه است. آنجا ديگر جو، محيط و ديگران نيستند كه تو را به حركت در بياورند. هر كس كه پايدار بماند، ميزان اعتقادش به مكتب روش مي‌شود".

 

نخستين فعاليت سياسي ـ اجتماعي شهيد موسوي بعد از پيروزي انقلاب شركت در "‌كانوني" متشكل از افراد مبارز و مسلمان شهر بود. با اعتقاد به كار تشكيلاتي جهت مقابله با ضد انقلاب، در همين دوران مدت كوتاهي را هم در كانون فتح آبادان به تشكيل كلاس ايدئولوژي و تفسير نهج‌البلاغه پرداخت تا اينكه جهاد سازندگي خرمشهر تشكيل شد. او كار شبانه‌روزي خود را در قسمت تداركات شروع كرد. با شروع فعاليت ضد انقلاب و نقطه اوج آن (چهارشنبه سياه ۵۸) رضا گرچه از صحنه گردانان قضيه نبود، ولي در گيري‌ها شركت فعال داشت و معتقد به برخورد قاطع و نظامي با ضد انقلاب داخلي بود.

 

بعد از تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خرمشهر در سمت مسئول عمليات مشغول به كار شد و تا آبان‌ماه سال ۵۸ در سپاه فعاليت مي‌كرد. بعد از آن جهت ادامه تحصيل در سال پنجم دانشكده پزشكي به دانشگاه بازگشت و حدود يك ترم درس خواند. ليكن به دليل ضرورت حضور او در شهر و سپاه، دوباره به سپاه برگشت. در اين هنگام به دليل حساسيت اوضاع شبانه‌روزي فعاليت مي‌كرد و گاهي اوقات هفته‌ها به خانه نمي‌رفت.

 

شهيد رضا موسوي در اين مرحله از نظر روحي حالت معنوي عجيبي داشت و خواندن نماز شب را هم آغاز كرده بود و در تمام رفتارهايش پناه جستن به خدا مشهود بود. در اين مدت او در شناسايي ضد انقلاب داخلي و افشاي ماهين وابسته آن‌ها با شركت در مصاحبه‌هاي تلويزيوني و توضيح رابطه آن‌ها با رژيم مزدور عراق نقش فعالي داشت.

 

با آغاز جنگ شهيد سيد عبدالرضا موسوي از نخستين روزهاي درگيري در مرز تا جنگ تن به تن در خرمشهر حضور داشت و در بسيج و هدايت رزمندگان نقش فعالي را عهده‌دار بود. تا اينكه در ۱۶ مهرماه ۵۹ درنبردي تن به تن با مزدوران عراقي زخمي شد. ولي پس از مدتي استراحت دوباره به جبهه بازگشت و در سازماندهي مجدد سپاه فعاليت كرد و به دنبال آن به دليل ركود جبهه‌ها جهت گذراندن يك دوره فشرده نظامي به اهواز رفت.

 

پس از اتمام دوره و بازگشت به سپاه، باز هم به دليل ركود جبهه‌ها تصميم گرفت جهت صدور انقلاب و انعكاس آن در جبهه گسترده جهاني، در يكي از سفارتخانه‌‌هاي كشورهاي منطقه خاورميانه فعاليت كند. وي سه تا چهار ماه را تنها به مطالعه پيرامون نهضت‌هاي آزادي‌بخش منطقه پرداخت، ولي چون اين دوران مصادف با فعاليت شديد ضد انقلاب(به شيوه‌ ترور) و سقوط بني‌صدر و متوقف شدن برنامه‌هاي وزارت خارجه و از طرفي نياز سپاه خرمشهر به فرمانده جديد ( پس از رفتن برادر جهان آرا به منطقه ۸) بود، مجبور شد به سپاه بازگردد و در سمت فرماندهي به بازسازي مجدد سپاه بپردازد. تا اينكه پس از ۸ ماه فعاليت مستمر در سپاه نوبت به آزادسازي "خرمشهر "  رسيد. در اين رابطه شهيد موسوي اقدام به سازماندهي برادران سپاه و نيروهاي اعزامي در تيپ ۲۲ بدر كرد و خود هيچ‌گونه مسئوليت رسمي به عهده نگرفت و با گرفتن يك موتور مرتباً در خط مقدم جبهه به هماهنگي گردان‌هاي مستقر در خط مي‌پرداخت. بعلت فعاليت مداوم، در شبانه‌روز بيش از ۳ تا ۴ ساعت نمي‌خوابيد و در اكثر گشت‌هاي شناسايي ضدشمن حضور فعال داشت. به همين دليل چهره اش به شدت لاغر و تكيده شده بود.

 

تا اينكه در روز تولد حضرت علي(ع)، هفدهم ارديبهشت‌ماه سال ۱۳۶۱ ، زمانيكه به سركشي گردان‌هاي مستقر در خط مشغول بود، پس از آوردن آمبولانسي براي چند زخمي به دليل خط آتش شديد دشمن، توپي در كنار او مي‌خورد و براثر اصابت تركش توپ، متلاشي شده و به لقاءالله مي پيوندد.

 

گوشه‌اي از خصوصيات اخلاقي شهيد سيد عبدالرضا موسوي:

شهيد موسوي باهر پديده و مسئله‌اي با يك ديد عميق و تحليل مشخص برخورد و عمل مي‌كرد؛ مثلاً در مورد درس خواندنش و از همه مهمتر برخوردش با قضيه جنگ، آن را با تمام وجود لمس مي‌كرد و ربط منطقي بين جنگيدن و حاكميت مستضعفين جهان را در ذهن داشت.

 

دقيقاً معتقد به كار تشكيلاتي بود و رعايت اصل "عدم انتقال اطلاعات تشكيلاتي به افراد خارج از تشكيلات" را بديهي‌ترين اصول حاكم بر يك جمع مي‌دانست. خواندن روزنامه و آگاهي يافتن از مسائل جامعه از ويژگي‌هاي بارز او بود، به‌طوريكه گاهي تا ساعت ۲ نيمه شب به اين كار ادامه مي داد.

 

به امام خميني(ره) علاقه عجيبي داشت و هميشه پيام‌ها و سخنراني‌هاي امام(ره) را مطالعه و پيگيري و تحليل مي‌نمود و همه اوقات با يك حرمت و حسرت خاصي نسبت به امام(ره) از ايشان ياد مي‌كرد و اطاعت كامل خويش رانسبت به فرامين امام(ره) ابزار مي‌كرد.

 

در مقابل تمامي جريان‌ها و مسائل انحرافي از قاطعيت اصولي برخوردار بود. از برچسب زدن و قضاوت‌هاي پيش ساخته هم زجر بسيار مي‌كشيد. در رابطه با جبهه ضد انقلاب معتقد به برخورد قاطع و نظامي بود. در زمينه ويژگي‌هاي بارز اخلاقي او مختصراً مي‌توان از تواضع، متانت، آرامش و مديريت عالي در برخورد با مسائل، اخلاص و ايثار فراوان در كارها و بخورد دلسوزانه با مشكلات، شجاعت و فداكاري در ميدان عمل و رزم، خستگي ناپذيري و پشتكار و فراوان در كارها و اخلاق و خلق و خوي خوش و گيراي وي نام برد.

 

يكي از خصوصيات شهيد سيد عبدالرضا موسوي روحيه شهادت‌جويي و انتظار وي بود كه پيوسته در دعاها طلب شهادت مي‌كرد و مكرر تكرار مي‌كرد كه "من قبل از فتح خرمشهر شهيد مي‌شوم" و اين مسئله دقيقاً در سپاه و برخوردهاي خانوادگي او مشهود و محرز بود تا زمينه قبلي شهادت خويش را در آن‌ها به‌وجود آورده باشد. مثلاً با خريد وسائل خانه هميشه با شك وترديد برخورد مي‌كرد. در شب شهادتش در چادر فرماندهي به شدت ناله مي‌كرد و نهج‌البلاغه و دعاي كميل و قرآني را كه هميشه به همراه داشت مي‌خواند. سرانجام در نزديكي جاده اهواز ـ  خرمشهر ( كيلومتر ۲۰ خرمشهر) به لقاء الله پيوست.

 

وي مي‌گفت: "امروز شهيدان، مشعل‌هاي فروزان و گرمابخش هستند كه گرماي اميد و نور هدايت مي‌افشانند تا با هدايت آنان، تن‌هاي مرده و فكرهاي خام از گرما به حركت در آيند. خدايا، خداوندا، روح ما را بي‌تاب شهادت گردان، تا پيام پرطنين شهيدان را دريابيم و از زنجير اسارتي كه بر خود پيچيده‌ايم آزاد گرديم."

 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 

پایان پیام/

 

 

منبع: كتاب در كوي بي‌نشان‌ها(آشنايي با دانشجويان و دانش‌آموختگان شهيد دانشگاه علوم پزشكي اهواز)

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از