یادداشت؛
خوزستان ققنوسی دیگر است
مجید فقیهی در یادداشت خود نوشت: «دزفول» و «خوزستان» مانند نخل سوختهای است که در سایه سِدری «کناری» سبز و استوار، از تنه سوختهاش، جوانههای سبز روییده است.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «رهیاب»؛ مجید فقیهی فعال رسانهای در یادداشتی نوشت: در یک صبح پاییزی در خیابان «آفرینش» دزفول قدم میزدم که صحنهای جالب توجه مرا جلب کرد؛ نخل بریده و سوختهای در سایه سِدری «کُناری» که از پیکر سوختهاش جوانهای سبز شده بود. این تصویر نمادی از امید و زندهماندن در سختیها به نظر میرسید. پس از چند قدم دورشدن، کنجکاویام امانم نداد و برگشتم تا این لحظه را با تلفن همراهم ثبت کنم.
به یاد خاطرات مدرسه و داستان «ققنوس» در کتاب ادبیات فارسی افتادم. ققنوس پرندهای افسانهای یا بهتر بگویم اساطیری است که پس از آنکه پیر شد، در خانه خویش، بالهای سیمرغ گونهاش را برهم میزند و با جرقهای که زده میشود، میسوزد و از خاکسترش فرزندی جوان برمیخیزد.
«دزفول» و «خوزستان» همانند همین نخل سوختهای است که در سایه سِدری «کناری» سبز و استوار، از تنه سوختهاش، جوانههای سبز روییده است.
اشغال شهرهای خرم و آبادی مثل خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و موشکباران بیامان دزفول و اهواز و... توسط رژیم بعثی، خرابی خانهها، پریشانی خانوادهها و گرفتن جان عزیز جوانانی که به فرمان رهبرشان و با همه وجود، از خاک و ایمان و آرمانشان دفاع کردند، نتوانست قامت مردم خوزستان را خم کند.
امام خمینی (ره) گفت: «اگر روزی از جماران خارج شوم، به دزفولی میروم که دین خود را به اسلام ادا کرد و در مقابل رژیم بعثی پایداری و مقاومت میکند» و آیتالله قاضی آن پیرمرد شجاع، نماینده امام در دزفول، لباس سبز پاسداری به تن کرد و گفت: «به دنبال بسیجیان به راه افتادم تا خاک قدمهایشان توتیای چشمم شود».
مقام معظم رهبری در زمانی که نماینده وقت امام در وزارت دفاع بود هنگامی که به دزفول و پایگاه نیروی هوایی این شهر آمد، در میانه شهر، مغازه نانوایی را دید که مورد اصابت موشک قرار گرفته شده و بدنهای مردم تکهتکه شده و سوخته بودند و همزمان مردم شعار جنگ، جنگ تا پیروزی سر میدادند، در مسجد جامع دزفول سخنرانی کرد و مقاومت مردم را ستود.
آری این نخل بریده و سوخته، همان بدنهای تکهتکه شده و سوخته و خانههای ویران شهری است که امروز نهتنها پایتخت مقاومت و نماد پایداری ایران اسلامی بلکه الگویی برای جبهه مقاومت و تمامی آزادگان جهان شده است.
آن زن غزهای که خانه ویرانه را جارو میزند و فرش نیمهسوخته را پهن میکند و در خانه میماند، ادامه همان زنان و مردم مقاوم دزفولی است که فرزندان خود را به جبهه میفرستادند و خود نیز زیر موشکباران دشمن از رزمندگان پذیرایی میکردند و خانه موشک خورده خود را سریعاً بازسازی میکردند تا مبادا شهر، رنگ جنگزده و ویرانه به خود بگیرد.
شاید کمتر کسی خانواده آریانپور را بشناسد، خانوادهای که ۱۳ نفر از آن یکشبه در اثر موشک بعثی شهید و خانه ویرانه آنها تبدیل به حسینیه شد، اما امروز در غزه و ضاحیه، تداوم حماسه شهادت و مقاومت را میبینیم.
شب عملیات مقتدرانه وعده صادق ۲ که به انتقام جنایتهای رژیم صهیونیستی و تجاوزش به خاک ایران صورت گرفت به مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس دزفول رفتم، مردم در کنار مزار شهدای گمنام و در کنار ماکت موشک دزفول گرد هم آمده بودند و هلهله و شادی میکردند.
رزمندهای دوباره لباس رزم پوشیده بود و اشعار حماسی میخواند. مادر شهیدی با عکس شهیدش آماده بود و شیرینی پخش میکرد. دختر جوانی در کنار مزار شهید گمنام اشک شوق میریخت و میگفت این گوشهای از انتقام خون عزیزان ماست.
آری دزفول و خوزستان سرزمین حماسه است، سرزمین نخلهای سوخته و بریدهای که دوباره سبز شدهاند، سرزمین سِدرهای «کُنارهای» سبز و تنومند، مردم مقاومی که نه موشکباران بعثی و نه محرومیتها و تبعیضها نتوانسته ذرهای ایمان مردمش را کم کند.
مردم خوزستان در حدود پنج دهه گذشته از انقلاب اسلامی، به گواه امامین انقلاب، دِین خود را ادا کردند؛ ولی الان توپ در زمین مسئولین است، این محرومیتها حق مردم نیست.
با سفری کوتاه به دیگر استانهایی که حتی نفت هم ندارند مییابیم که چقدر از سوی مسئولین محلی، استانی و کشوری کوتاهی صورتگرفته، از زیرساختهایی مثل جاده و قطار گرفته تا امکانات و خدمات رفاهی و اداری.
البته بخشی از این محرومیتها ناشی از رأی انتخاب خودمان است، زمانی که نه بر اساس شایستگی، بلکه بر اساس قومیت رأی میدهیم و نتیجهاش انتخاب مدیرانی ضعیف و ناکارآمد است. اما از کوتاهی دولتها در نظارت و توجه کافی به مردم دیار مظلومیتها نمیشود گذشت.
آری خوزستان هنوز هم در دو جبهه میجنگد، جبهه مقابل دشمن که هنوز هم شهید مدافع حرم و وطن و امنیت میدهیم و جبهه داخلی در مقابل محرومیتها...
انتهای خبر/